حـــدیــث دوســــت
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست / که آشنا سخن آشنا نگه دارد
بهر حاجات اگر دست دعا برخیزد
دلبری هست به هر حال به پا برخیزد
لطف آقای خراسان ز همه بیشتر است
هر زمان از دلِ پُر درد صدا برخیزد
آه در سینه ی عشاق به هم مرتبطند
وقت نقاره زدن ناله ی ما برخیزد
جرأتش نیست کسی حرف جهنم بزند
گر پیِ کار ِ گنهکار ز جا برخیزد
زائر آن است که در کوی تو اُتراق کند
آنکه در عرش نشسته ست چرا برخیزد؟
تا به دستِ کرم تو به نوایی نرسد
از سر ِ راه محال است گدا برخیزد
بر سر خاکم اگر آهوی تو گریه کند
از تمام جگرم بانگ رضا برخیزد
پ ن : دوست داشتنت تنها کار عاقلانه ای است که از دلم بر می آید.
شان خداوند ستار را من اینگونه نمی بینم که ستاریت اش فقط شامل سیئات ما بندگان غافل ِصحرای محشر ندیده باشد.شان ستاریت خداوند را من در این نمی بینم که دروغ و خیانت و عجب و بدکارگی من و تو را بپوشاند.این شان خداوند نیست.چراکه نه با سترش ،و نه با عیان ساختن این چیزها حاصل نمی شود.
شان ستاریت خداوندرادر حجاب ضخیمی می بینم که بروی چشم دل مان کشیده است تا هرگز،به اندازه ی سرسوزنی به درک آن عصر غمبار نرسیم
مگر نه این که قلب حضرت صاحب،عزادار واقعی این حزن عضماست
و بر لحظه ی بازگشتن ان مرکب بی سوارخون می گرید
که این لحظه؛تیر اخری بود که راهی خیمه ها شد
و زن ها فهمیدند نذر و تضرع و توسل شان هیچ کدام؛مانع اصابت بلای عظمای بی ارباب ای نشد؛
خون گریستن دارد این درد
انگاردر این میان تنها قلوب بی حجاب ائمه-علیهم السلام-و دو بزرگ خاتون کائنات خداوند،حضرت زهرا و حضرت زینب -سلام الله علیهما- است،که تا همیشه ی تاریخ ناظر لحظه به لحظه ی زجراورترین حادثه ی خلقت است.
هر عصر روز عاشورا...
روضه آب و عمو و عطش
روضه به آب زدن عباس
عباس برای حسین فقط یک سردار نیست، یک فرمانده نیست، یک پرچمدار هم نیست، یک برادر هم نیست. عباس، عمود خیمه لشکر حسین است. نه عباس، عمود خیمه وجود حسین است. اگر عباس بشکند، خیمه وجود حسین فرو میریزد، اگر عباس بشکند، پشت حسین میشکند و اگر عباس بیفتد، حسین از پا می افتد.
عباس که رفت
بعد از آن ماجراهایی که میدانیم
امام فرمود : الان قد انکسر ظهری(کمرم از غم بی دستی عباس شکست)
حساب که بکنی حضرت آب،می شود تنها ترین عباس دنیا.
شب روضه علی اکبر
اولین نفری از بنی هاشم که به میدان رفت
گاهی احساس می کنم که رابطه حسین (ع) با علی اکبر (ع) فقط رابطه یک پدر و
پسر نیست . می مانم که کدامیک از این دو مرادند و کدامیک مرید ؟ مراد حسین
(ع) است یا علی اکبر (ع) ؟ اگر مراد حسین (ع) است که هست ، پس این نگاه
مریدانه او به قامت علی اکبر (ع) ، به راه رفتن او ، به کردار او ، و حتی
لغزش مژگان او از کجا آمده است ؟! و اگر محبوب علی اکبر (ع) است پس این بال
گستردن و سر ساییدن در آستان حسین (ع) چگونه است ؟
و
... اما حسین (ع) ، نزدیکترین ، محبوبترین و دوست داشتنی ترین هدیه را
برای معاشقه با خدا برگزیده بود . شاید اندیشیده بود که خوبترهایش را اول
فدای معشوق کند .
و شاید این کلام علی اکبر (ع) دلش را آتش زده بود که :
" یا ابة لا ابقانی الله بعدک طرفه عین . " " پدر جان ! خدا پس از تو مرا
به قدر چشم به هم زدنی زنده نگذارد . پدر جان ! دنیای من آنی پس از تو دوام
نیاورد . چشمهای من ، جهان را پس از تو نبیند . "
چه خوب شد که نبودی لیلا !
پ ن : بخشی از کتاب پدر عشق پسر ،سید مهدی شجاعی