باز 15 مهر
دوباره تقویم سال به روز 15 مهر رسید
تلخ ترین خاطره زندگی من و خانواده ام
روزی که پدر از بین ما رفت ...
یادم نمیره درست 15مهر رفتی به سفر حج و ما چه خوشحال بودیم که بالاخره به آرزوت رسیدی که آرزوی ما هم بود
و دقیقا یک سال بعد دقیقا در همون روز (15 مهر ) دوباره راهی سفر شدی سفری که برگشتی نداشت
این دفعه خیلی تلخ بود برامون
اونقد تلخ که هنوز بعد از سالها اثر زخمش مونده رو دلهامون !
همه میگن دخترا بابایی اند ولی انگار خونه ما قضیه فرق میکرد ، بابا دختری بود !
خیلی چیزا تو ذهنم مرور میشه که مجال گفتنش نیست
بماند تو خلوت خودمون ...
فقط همین یه جمله کفایت میکنه همه حرفهای به زبان نیامده بر گونه چکیده ام رو :
نیستی
و خونه بی تو سوت وکوره ...
...
عجیب امسال حالم دگرگونه در سالگردت
دعام کن که دعای پدر مادر در حق بچه هاشون مستجابه
پ ن : "این شعر رو سنگ قبرت و خیلی دوست دارم "
روح پاکت با امیرالمومنین محشور باد
خانه قبرت ز انوار خدا پر نور باد
ای چراغ زندگانی ای پدر یادت بخیر
خاطرت در باغ فردوس برین مسرور باد
دوستان اگه مقدور بود فاتحه ای هدیه بفرمائید
انشاءالله که در سرای باقی همنشین رسول الله و امیرالمومنین باشند.
همیشه سختی های فراق نا گفتنی ست...